حسن ایوبی
اشاره‌: مفاد این مقاله‌ و نوع استدلال‌ موجود در نوشتار حاضر، ناظر به‌ وضعیت روشنفکری ضددینی کردستان عراق و بخشی از فعالان و محصولان روشنفکری عرفی ضددینی کردستان ایران نگاشته‌ شده‌ است، نویسنده‌ی مسلمان‌ درصدد اقامه‌ی برهان، جهت اثبات این نکته‌ است که‌ دین اسلام و کردها دو امر تؤامان‌اند و به‌ هیچ وجه‌ قابل تفکیک از همدیگر نیستند. نظر به‌ اینکه‌ کردها بخش عمده‌ای از اهل سنت ایران را تشکیل می‌دهند، آگاهی از مضمون این مقاله‌ جهت شناخت بیشتر وضعیت فرهنگی، اندیشگی، سیاسی مناطق کردنشین ضروری به‌ نظر می‌رسد. درج این مقاله‌ و سایر مقالات به‌ معنای تأیید صد در صد محتوای آنها نیست.

پایگاه‌ اطلاع‌رسانی اصلاح

مه‌علوومه‌ بۆچی «حاجی » مه‌دحت ئه‌کا به‌ کوردی
تـا کـه‌س نـه‌ڵێ به‌ کــوردی نـه‌کـراوه‌ مـه‌دحی بــاری
« حاجی قادر کۆیی » ( 1240 ـــ 1314 ک )
« حاجی » از آنرو تو را به زبان کُردی می‌ستاید تا کسی نباشد که ادّعاکند، به زبان کُردی خداوند را نستوده‌اند.
یکی از نیازها و ضروریات بسیار مؤثر در تکامل جوامع مختلف و تشویق ملت‌ها در پیشبرد کاروان علم و صنعت، شناخت ملت‌ها چه از لحاظ پیشینه‌ی تاریخی و آموزه‌های فرهنگی و دینی و چه از لحاظ جغرافیایی است. حتی آگاهی و دانش درباره‌ی منابع هویت‌بخش و یا شناخت هویت هر ملتی نه تنها ارزشمند به نظرمی‌رسد، بلکه در تعمیق ریشه‌های هویت آن ملت و شخصیت افراد آن ضروری است.
اما اینکه «ملّت چیست و معیارهای شناخت یک ملّت کدامند؟» محور مناقشات و اختلافات نظریه‌پردازان حوزه‌های علوم اجتماعی و سیاسی بوده‌است.
اگر بخواهیم معنی و مفهوم واژه‌ی «ملّت» را در لغت‌نامه‌ها جستجو کنیم، به معانی و روایت‌های متعددی برخواهیم‌ خورد که هر کدام از نگاه و منظری خاص به تعریف این واژه پرداخته‌اند. اما در مجموع می‌توان گفت، « ملّت» به مجموعه اشخاصی که اصالت قومی یکسانی داشته و غالباً به یک زبان سخن می‌گویند و سنّت‌های یکسانی دارند، اطلاق می‌گردد. وقتی نیز به بیان معیارهای خاص تشخیص و شناخت یک ملّت، همچون دین، زبان، سرزمین، تاریخ و خصایل فرهنگی و … می‌پردازیم، در واقع از مؤلفه‌ها، منابع و ریشه‌های «هویت ملّی» آن ملّت سخن ‌رانده‌ایم.
بی‌گمان می‌توان‌ گفت که «هویت» از نیازهای روانی انسان و پیش‌نیاز هر گونه زندگی اجتماعی است. اگر محور و مبنای زندگی اجتماعی را برقراری ارتباط پایدار و معنادار با دیگران بدانیم، هویت اجتماعی و ملّی چنین امکانی را فراهم‌ می‌کند. به بیان دیگر بدون چاره‌جویی برای هویت اجتماعی و ملّی، افراد مانند یکدیگر خواهندبود و هیچ کدام از آنها نمی‌توانند به صورتی معنادار و پایدار با دیگران پیوند ‌یابند. پس بدون هویت اجتماعی و ملّی در واقع ملّت و در نهایت جامعه‌ای وجود نخواهد داشت.
نکته‌ی دیگری که باید بدان توجه‌ داشت این است که هویتها هر چند طبیعی به نظر می‌رسند، ولی در اصل طبیعی و ذاتی نیستند و جملگی ساخته ‌می‌شوند. پس باید منابع، ابزار و مؤلفه‌هایی برای ساختن آنها وجود داشته ‌باشد. به عبارت دیگر هر ملّت باید مؤلفه‌ها و ریشه‌های هویت‌بخش و معناآفرین را در اختیار مردم خود قراردهد تا آنها بتوانند هویت یافته و زندگی خود را معنادار نمایند و در عین تمایز و استقلال، از یک نوع همسانی و یکنواختی مطلق برخوردار باشند (مفهوم هویت) و خود و دیگران نیز بدانند که چه کسی هستند و سپس بکوشند به گونه‌ای رفتار کنند که از آن کسی که تصور می‌کنند هستند، انتظار می‌رود. در واقع اگر کسی هویت خود را نشناسد و از ابزارهای ملّیت خود در مقابل دیگران ابا نماید، فردی بی‌خاصیت بوده و حتی با فطرت خود نیز به مخالفت ‌پرداخته ‌است و نمی‌توان به وی اعتماد نمود.
هرچند قدرتمندان و سیاستمداران آنان با دیکته‌کردن منابع و ریشه‌های هویت ملّی مورد نظر خود، سعی در تضعیف و بی‌نام و نشان نمودن ملّتها دارند و می‌خواهند از این راه اهداف نژادپرستانه‌ی خود را تحقّق ‌بخشیده و حقوق سایر ملل را جهت رسیدن به منافع شخصی و یا ملّی خود، زیرپا بگذارند؛ و نیز بر این اساس که برای هر ملّتی مؤلّفه‌های هویتی خاصی ساخته و تعریف‌ خواهد شد که آن ملّت را از سایر ملّت‌ها متمایز خواهد نمود، ولی هر ملّتی باید بکوشد که هویتهای خاص ملّی خود را ـ هر چند به لحاظ ملّت و ملّی‌گرایی مدرن نتوان آنها را در ردیف منابع هویت‌بخش به حساب آورد ـ تقویت و حفظ نماید تا انسجام و همبستگی ملّی میان مردم آن ملّت از بین نرود و در نهایت ملّیت آنان در صحنه‌ی بین‌المللی حفظ‌ گردد.
وقتی به مفهوم اشاره‌ شده در ابتدا از واژه‌ی ملّت و همچنین ملاکها و معیارهای خاص تشخیص یک ملّت همچون زبان یا قومیت یا ترکیبی از معیارها مانند دین، زبان، سرزمین و قلمرو مشترک، تاریخ مشترک خصایل فرهنگی یا اموری از این دست، می‌نگریم، «کُرد» ها را ملّتی اصیل و ریشه‌دار می‌یابیم که این خود تداعی همین نکته از علم لغت‌شناسی می‌باشد که معتقد است کلمه‌ی ملّت بیش از هر چیز بر ریشه و تبار دلالت‌ دارد. همچنین به خطا نرفته‌ایم وقتی این واژه "ملّت" را همچون جامه‌ای مناسب و بلکه شایسته و برازنده‌ی پیکره‌ی مردم کُرد بدانیم. چرا که«ملّت کُرد» دارای معیارها و مؤلفه‌های خاص یکسانی است که قادر بوده و هست، جمعیت‌هایی را که در سرزمینهای وسیع و یا حتی پراکنده‌ای، زندگی می‌کنند و فاقد حکومت مشترکی هستند، به صورت آنچه می‌توان «معیار تشخیص ملّت» خواند، به یکدیگر پیوند زند و می‌توان‌ گفت که «کردستان» جمعیتی بزرگ و یک سرزمین وسیع بهره‌مند از منابع متعدد ملّی است که اساساً از الزامات عادی ملّیت به حساب‌ می‌آیند.
بر این اساس جامعه و ملّت کُرد نیز همانند سایر ملل، دارای مؤلفه‌ها و ریشه‌های خاص هویت ملّی همچون سرزمین، پیشینه‌ی تاریخی، زبان، فرهنگ و دین و … است که در اینجا مجال تشریح و تبیین آنها نیست و تأکید این نوشتار بیشتر بر این است که این ملّت باید با مجهّز شدن به سلاح علم و معرفت، توسن علم را در جهت شناخت، حفظ، تقویت و تعمیق همه‌ی ریشه‌های هویت خود به پیش‌ برد تا با حفظ هویت ملّی، انسجام و همبستگی ملّی خود را تقویت ‌نموده و جایگاه خود را در جهان بیش از پیش تثبیت‌ نماید و با اتکا به این هویت ملّی در عین اینکه برای برخورداری دیگران از حقوق اساسی‌شان می‌کوشد، وجه تمایز خود را از ملّت‌های دیگر تشخیص‌ دهد و جهت معنادار و پایدارتر کردن زندگی مردمش، هرگز هیچ یک از معیارهای هویت ملّی خود را به فراموشی نسپارد. بی‌گمان همّت‌گماردن به این مهم نیز بیشتر بر دوش روشنفکران، نویسندگان و نخبگان فرهنگی کُرد است.
تأکید بر حفظ و تقویت کلیه‌ی معیارهای هویت بدین خاطر است که تک‌تک این معیارها با همدیگر در ارتباط تنگاتنگ بوده و تقویت یا تضعیف و یا حذف یکی از آنها بر سایرین و در نتیجه بر هویت ملّی نیز تأثیر خواهد گذاشت.
یکی از معیارها و مؤلفه‌هایی که به ملّت کُرد هویت و اعتباری مضاعف بخشیده و حتی دیگر معیارها را نیز تحت‌الشعاع خود قرارداده، دین اسلام است که اکثریت قریب به اتفاق مردم کردستان بدان منتسب هستند. از این‌رو این منبع هویت‌بخش بیش از هر چیز بر انسجام و همبستگی ملّی کُرد افزوده ‌است. اما همین معیار مهم محور مناقشه‌ی روشنفکران و نویسندگان قرار گرفته و بیشتر روشنفکران کُرد با شیوه‌های مختلف درصدد تضعیف و یا حذف مقوله‌ی دین از ردیف منابع هویت ملّی هستند که در این خصوص تذکر و یادآوری مطالبی چند، ضروری به نظر می‌رسد.
چنانچه ذکر شد، وظیفه‌ی روشنفکران و نخبگان فرهنگی ـ از هر طیف و جریان فکری ـ این است که دغدغه‌ی حل مشکلات جامعه را داشته و بدون در نظرگرفتن هر گونه رابطه‌ای شجاعانه برای اصلاح جامعه وارد میدان شوند. اما می‌بینیم که روشنفکران سکولار این رسالت مهم را کنار گذاشته و عامدانه یا غافلانه سعی در تضعیف و یا حتی حذف مهمترین و بلکه اصلی‌ترین معیار شناخت این ملّت دارند. اما اینان باید بدانند که این کارشان چیزی جز تیشه به ریشه‌ی ملّت کُرد نبوده و نخواهد بود. چرا که هر کدام از معیارهای هویت ملّی را که در نظر بگیریم، چنان با دین اسلام عجین شده ‌است که می‌توان گفت بدون آن ارزش و اعتباری برای هیچ یک از معیارها نخواهد ماند.
زبانها به عنوان یکی از معیارهای تشخیص ملّت‌ها می‌توانند در شناخت ملّیت‌های مختلف نقش بسزایی ایفا کنند و این خود یکی از آیات و نشانه‌های الهی است: « و از زمره‌ی نشانه‌های (دالّ بر قدرت و عظمت) خدا آفرینش آسمانها و زمین و مختلف بودن زبانها و رنگهای شماست. بی‌گمان در این (آفرینش و تنوع) دلایلی است برای فرزانگان و دانشوران » ( روم :22 ).
پس باید هر ملّتی برای حفظ این تنوع از راه حفظ زبان خود بکوشد و ملّت کُرد نیز که دارای زبانی مستقل بوده که برای ادای هر منظوری شایسته و زیبا است و قوانین فنوتیکی و نحوی خاصی را دارد، باید به زبان و ادبیات غنی و عظیم خود افتخار نماید. اما باید به طور قطع به این نکته نیز اعتراف‌ کند که عصر تجلی زبان و ادبیات کُردی در دوران باشکوه اسلام بوده‌ است. پس آیا تفکیک دین از ملّت کُرد به معنی نفی بخش عظیمی از ادبیات این ملّت‌ نیست؟
و اما سرزمین و نژاد ملّت کُرد: دین مبین اسلام هیچگونه تعارضی با این مهم ندارد که این سرزمین وسیع بهره‌مند از منابع متعدد ملّی، متعلّق به ملّت کُرد است و از نظر اسلام به هیچ ملّت و حکومتی این حق داده نشده ‌است که برای تحقّق اهداف نامشروع خود به تقسیم این سرزمین پرداخته و یا سعی در تغییر هویت مردمانش، جهت رسیدن به منافع خود داشته ‌باشد. این نکته را نباید فراموش‌ کرد که تقسیم سرزمین کردستان توسط کسانی صورت ‌گرفت که هیچگونه تعلق و ارتباطی با اسلام و مسلمانی نداشتند.
اسلام خواهان حفظ و تقویت قومیت و نژاد هر ملّتی است و اینکه برخی ادّعا می‌کنند اسلام دین عرب است و می‌خواهد به گسترش سیاست پان‌عربیسم خود بپردازد، کاملاً با سنّت الهی و آیات کتاب آسمانی (قرآن) در تضاد است. چرا که اسلام خود منادی این پیام الهی است که: « ای مردمان! ما شما را از مرد و زنی ( آدم و حوا ) آفریده‌ایم و شما را تیره‌ تیره و قبیله ‌قبیله نموده‌ایم تا همدیگر را بشناسید (و هر کس با تفاوت و ویژگی خاص درونی و بیرونی از دیگران مشخص‌ شود و در پیکره‌ی جامعه‌ی انسانی نقش جداگانه‌ای داشته‌ باشد). بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خدا متّقی‌ترین شما است.... »(حجرات: 13). پس آیا باز هم باید در جهت حذف دین از صحنه‌ی زندگی ملّت کُرد کوشید یا باید بر اصل هویت‌بخشی آن صحّه گذاشت.
نکته‌ی دیگری که باید بدان توجه داشت، فرهنگ و آداب و رسوم فردی، خانوادگی و اجتماعی ملّت کُُرد است. بدین معنی که فرهنگ کردستان چنان با دین عجین شده و در هم آمیخته است که به قاطعیت می‌توان گفت، فرهنگ و آداب و رسوم کُردی منهای باورهای دینی، معنا و مفهومی نخواهدداشت. در اینجا مجالی برای بیان جزئیات مطلب وجود ندارد، اما در هر صورت فرهنگ بزرگ و متعالی اسلام چنان ویژگی‌های مثبتی به فرهنگ مردم کُرد داده ‌است که تلاش برای حفظ و تقویت آن ضروری به نظر می‌رسد. چرا که قطعاً تفکیک فرهنگ بومی از فرهنگ متعالی اسلام سبب فرو شدن فرهنگ بومی خواهدشد.
قدمت و پیشینه‌ی تاریخی درخشان ملّت کُرد یکی دیگر از معیارها و منابع شناخت و هویت این اصیل‌ترین ملّت جهان است. تا قبل از پذیرش اسلام از سوی کُردها، تاریخ روشن و دقیق با جزئیات کافی از این ملّت در دست نیست. اما آنچه مسلّم است این است که نخستین پایه‌ی عظمت ایران ملّت کُرد بوده و از میان فرزندان رشید خود پیامبران، پادشاهان و سرداران بزرگ و دلیری را بار آورده و تحویل جامعه‌ی بشری داده ‌است. ولی می‌توان دوران باشکوه و پرافتخار تاریخ کردستان را مربوط به بعد از گرویدن ملّت کُرد به دین اسلام دانست. زیرا از آن روزی که دولت کُردی «ماد» درهم شکسته و سرنگون گردید، کُرد به زیر سلطه و سیطره‌ی دولتهای ساسانی و رومی‌ها افتاد و در زیر ظلم و ستم این قدرتها استثمار شد. این بود که دوران تاریک و سیاه ملّت کُرد شروع و چنان ‌شد که نشانه‌های هویت ملّی خود را از دست ‌داد و می‌رفت که سرنوشتش نیز رو به زوال و نابودی رود. اما همان روزی که با رغبت کامل اسلام را پذیرفت، روز رهایی و آزادی‌اش از چنگال این دوران سیاه و تاریک و آشنایی دوباره‌اش با کیان و هویت ملّی‌اش بود. ملّت کُرد یکی از آن ملّت‌هایی بود که در آن زمان با پذیرفتن این نور و هدیه‌ی الهی و آسمانی (اسلام )، رنگ دیگری به خود گرفت و در پیشرفت و ترقی تمدن عصر خود شرکت فعال جست. ملّت کُرد (و هر ملّت دیگری ) باید بداند که سربلندی و زندگی شرافتمندانه و ایفای نقش سازنده‌اش در جهان تنها در زیر سایه‌ی دین مبین اسلام و پیروی از مفاهیم والای الهی بوده و خواهدبود که تاریخ هزار ساله‌ی اسلامی کُرد، بهترین سند این واقعیت است.
اسلام از میان ملّت کُرد انسانهای والامقامی را تربیت نمود که نامشان جاودانه بر صفحات تاریخ بشریت می‌درخشد. بزرگ‌مردانی، همچون سلطان صلاح‌الدین ایوبی که نه تنها باعث بیداری جهان اسلام شدند، بلکه در بیداری اروپا نیز نقش بسزایی را ایفا نمودند.
روشنفکران سکولار متوجه باشند که حذف دین از جامعه‌ی کُردی به منزله‌ی نادیده ‌گرفتن تاریخ پرافتخار و عظیم این ملّت است و نادیده‌گرفتن تاریخ نیز یعنی بی‌توجهی به زبان و ادبیات، قومیت و نژاد، فرهنگ و آداب و رسوم که همه و همه ریشه در تاریخ این ملّت دارند. ترویج و تبلیغ تفکر جدایی دین اسلام از ملّت کُرد و فعالیتهای گوناگون جهت پیاده و عملی کردن آن، سبب سستی عقیده و غیرت و نوعی ناامیدی در ملّت کُرد شده ‌است. اگر چنین نیست، کجایند و دنباله‌رو چه کسانی هستند، نوادگان رهبران برجسته‌ی تریبت شده‌ی مدارس اسلامی کُرد همچون جابان، صلاح‌الدین، شیخ سعید، شیخ محمود و قاضی محمد و ... که رهبری زمان خود را در دست داشتند؟ و چرا دیگر از کتابخانه‌ها و مدارس بدلیسی، ابن‌قتیبه، ابن‌خلکان، نودهی، ابن‌الحاج، قزلجی، نورسی، ابن‌صلاح شهرزوری و حاجی قادر و ... خبری نیست؟
با این توضیحات آیا بی‌توجهی یا به فراموشی سپردن و یا حذف بخش عظیمی از تاریخ پر افتخار اسلامی کُرد سبب تضعیف و بی‌نام و نشان شدن ملّت کُرد نیست؟ و آیا سعی در بی‌نام و نشان نمودن ملّت، همسو شدن با سیاستهای شوینیستی مللی چون عرب و ترک نیست که با برافراشتن پرچم ملی‌گرایی افراطی و حتی نژادپرستی و تحت عنوان پان‌عربیسم و پان‌ترکیسم در صدد تغییر، نسخ و مسخ هویت ملّی این ملّت هستند؟
در جایی که در طول تاریخ رهبران و سران ملّت کُرد ـ صرف‌نظر از علایق ملّی ـ نسبت به آیین و باورهای دینی خود تعصّب و علاقه‌ی خاصی نشان ‌داده‌اند، جای بسی تعجب است که امروزه رهبران احزاب، روشنفکران و متفکران سکولار با چنین تفکراتی سعی در جریحه‌دار کردن احساسات اکثریت قریب به اتّفاق مردم این دیار دارند و می‌خواهند مردم را به سمت و سویی سوق‌ دهند که گرگانی درنده آماده و منتظر در کمین نشسته‌اند تا فرصتی پیش ‌آید و بیش از پیش سیاستهای نامشروع و پلید خود را در مورد این ملّت تحقّق بخشند.
آیا در صورت حذف مقوله‌ی دین به عنوان معیار هویت ملّی، جایگزین و بدیلی وجوددارد که جایگاه مؤثر و هویت‌بخشی دین را پُر نماید؟ به طور قطع چنین بدیلی هرگز نبوده و نخواهد بود.
از این‌رو انتظار می‌رود روشنفکران به تشویق مردم جهت پیشرفت علمی و صنعتی و همچنین شناساندن ریشه‌های هویت ملّی بپردازند تا از این طریق سایر افراد ملّت نیز در میدان جنگ هویتها، از هویت خود آگاهی یافته و جایگاه ملّی خود را در جنگل انبوه جامعه‌ی جهانی بشناسند و با الهام از گذشته و توجه و امید به آینده و‌ نیز با اتّکا به اصول انسانی و قوانین الهی، نقش تعیین‌کننده و مؤثر خود را در تاریخ بشریت دوباره تکرار نمایند.
در پایان لازم است که در معنا و مفهوم بیت شعر آمده در ابتدای نوشتار از «حاجی قادر کویی» که قریب به صد سال پیش در مناجاتی آنرا سروده‌ است، بیشتر و عمیق‌تر اندیشیده ‌شود:
مه‌علوومه‌ بۆچی «حاجی » مه‌دحت ئه‌کا به‌ کوردی
تـا کـه‌س نـه‌ڵێ به‌ کــوردی نـه‌کـراوه‌ مـه‌دحی بــاری
----------------------------
منابع:
1. خرم‌دل، مصطفی، 1379، « تفسیر نور »، تهران، نشر احسان.
2. هابزبام، ای.جی، 1382، « ملّت و ملّی‌گرایی پس از 1780 »، ترجمه‌ی جمشید احمدپور، مشهد، نشر نیکا.
3. گل‌محمدی، احمد، 1381، « جهانی‌شدن فرهنگ، هویت » ، تهران، نشر نی.
4. مینورسکی، ولادیمیر، 1381، « کردها نوادگان مادها » ، ترجمه‌ی جلال جلالی‌زاده، سنندج، نشر ژیار.
5. عبدالوهاب ، 1378، « کردها و سرزمینشان » ، ترجمه‌ی صلاح‌الدین عباسی ، تهران، نشر احسان
6. گروهی از مستشرقین، 1367: «کُرد در دایرة المعارف اسلام »، ترجمه‌ی اسماعیل فتاح قاضی، ارومیه، انتشارات صلاح‌الدین ایوبی.
7. سه‌لام، هیوا، 2003، « کورد له‌ نێوان به‌ ئیسلام کردن و ئیسلام بووندا » ، هه‌ولێر، نووسینگه‌ی ته‌فسیر.